در بیان عارف شانزده ساله 🌸 خدایا؛ به سویت آمدم اما روی ناصر دینت مولایمان را ندیدم . من به امید یاری و دیدار او آمده ام . خدایا مرا از یاری در رکابش نا امید مگردان ... 🌸 خدایا به من توفیق ده که جزو اولین شهدای گلگون کفنت به خاک و خون خویش بغلطم و جان خود را تسلیم کنم... 🌸 به من اجازه ده، هر چه زودتر پروانه وار خود را در آتش عشق تو بسورانم 🌸 خوش دارم هر چه زودتر از این دنیا رخت بربندم و در محضر عدل تو حاضر شده و به لقای تو واصل گردم ... 🌸 خدایا من از دردها و رنجها شکوه نمی کنم و از بار مشکلات نمی ترسم. از زیبایی های طبیعت که همه تجلیات ذات بی همتای توست خسته و سیر نشده ام ولی صبرم برای دیدار تو تمام شده... 🌸 تارو پودم، قلبم به مهرت سرشته شده، قلبم به عشق تو می تپد و برای دیدار تو بی تابم ... عارف شانزده ساله https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63