💢پدر، پسر، نصرالله ادامه پست قبل 👇 ▪️سید می‌گوید من خیلی عاطفی‌ام. دلم زود می‌شکند. اشکم زود جاری می شود. خب پدرم دیگر. می‌گوید که داغ فرزند برایش سخت بوده و گمان داشته که سید هادی توشه‌ای برای آخرتش است. بعد فکر می‌کند که نه! هادی برای آخرت خودش کوشید و من باید برای آخرت خودم بکوشم. ▫️اشک سید دوباره جاری می شود. کجا؟ زمانی که فرزندان لبنان با پیجرها جانباز می شوند. اشک سید که آمد خبر از رقت قلبی داشت که کالبد گوشتی را دیگر تاب نیست و وقت، وقت رفتن است. حالا دیگر پدر حزب الله، مثل حاج قاسم، مثل دیگر شهدا سرش شلوغ است و از آسمان پدری می‌کند؛ این بار نه برای سید هادی و نه برای سیده زینب و نه حتی برای حزب الله، بلکه برای من ایرانی، یمنی، فلسطینی، عراقی، سوری؛ و برای ما در جهان اسلام. سید پدر همه ما شد. ✍️ فاطمه میری طایفه‌فرد با مقداری تلخیص 📱خواندن سایر مطالب نشریه👇 👈 شماره98 نشریه عهد 👉 🔰 کانال نشریه عهد 🔰 https://eitaa.com/joinchat/3229286474Cc283d72f64