📖 آخر غزلی گفتم و بردم دل او را مجنون شده ام، آخ! ببین پیچش مو را از چشم خودش نیز می افتاد یقینا... می دید اگر ماه شبی آن بَر و رو را گردیده عیان سِرِّ نهان دلم از بس... پیش همگان جار زدم راز مگو را آهو بره ای برده دل از شیرِ غزل هام... پابند خودش کرده دل عربده جو را با او دل من عاشق و سرمست ترین است... پر کرده ز خون جگرم گرچه سبو را هرچند که بی رحم ترین بود نگاهش... آخر غزلی گفتم‌ و بردم دل او را! 🔸 ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾ 🔸@NasimeAdab🔸 ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾