📖 بر سر سجاده می افتاد چشمم تا به می شیشه می با دهان باز می پرسید: کی؟ کاش از اول بر در میخانه می خواندم نماز حیف از آن عمری که شد در گوشهٔ محراب طی نالهٔ جانسوز من بود آنچه می آمد به گوش آه من بود آنچه یکدم زیر لب می خواند نی کاش با ساقی حسابم پاک می شد، سال‌هاست او به من جامی بدهکار است و من جانی به وی من خطایی کمتر از بخشایشت دارم، ببخش با توام ای یار! ای غمخوار! ای «بسیار ای»! … 🔹   ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾ 🔸@NasimeAdab🔸 ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾