📖 از تو بریدن صنما روی نیست زآنکه چو رویت به جهان روی نیست تا تو ز کوی تو برون رفته‌ای کوی تو گوئی که همان کوی نیست گرچه غمت کرد چو مویی مرا فارغم از عشق تو یک موی نیست روی تو را ماه نگویم از آنْکْ ماه چو آن عارض دلجوی نیست زلف تو را مشک نخوانم از آنْکْ مشک بدان رنگ و بدان بوی نیست چون لب تو، باده‌ی خوش‌رنگ نه چون رخ تو، لاله‌ی خودروی نیست زلف تو چوگان و دلم گوی اوست کیست که چوگان تو را گوی نیست؟ طعنه‌ی بدگوی نباشد زیانْشْ هرکه وِرا دلبر بدخوی نیست «انوری» از خوی بد توست خوار از سخن دشمن بدگوی نیست... 🔹 ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾ 🔸@NasimeAdab 🔸 ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾