📖 من آن آیینه‌ای بودم که در من دیده بود او را هزاران بار از لب‌های من بوسیده بود او را لبش با من سخن می‌گفت قلبش با کسی دیگر به ظاهر ریشه از من بود امّا چیده بود او را برایم هدیه می آوَرد عطری را که او می‌زد و از _پیراهنِ مظلومِ من_ بوییده بود او را! چرا دقت نمی‌کردم به آن دلواپَسی‌هایش میانِ حرف‌هایش بارها پُرسیده بود او را مرا نشکست .. می‌دانید؟ علت داشت این کارش من آن آیینه‌ای بودم که در من دیده بود او را 🔹 ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾ 🔸@NasimeAdab 🔸 ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾