📖 چشم اگر اینست و ابرو این و ناز و عشوه این الوداع ای زهد و تقوی الفراق ای عقل و دین می‌کشی ناوک ز مژگان در کمان اَبروان گه بدانم می‌کُشی ای نامسلمان گه بدین گر پری می‌گویدت من با تو می‌مانم مرنج بی‌ادب گر آدمی بودی نگفتی اینچنین دوش اندک برقعی از پیش رو برداشتی داشت ماه آسمان پیشِ تو رویی بر زمین کمترین اقبال من بنگر که خود را بر درت از سرِ اخلاص می‌دانم غلام کمترین گر ملولی از حریم دل که تاریک است و تنگ دیده مأوائیست روشن بعد ازین آنجا نشین بعد ازین کم جوی آزارِ دلِ ریشِ کمال هرچه در دل داشتم گفتم تو دانی بعد ازین 🔹 🔹🔶🔹 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔸@NasimeAdab🔸