📖 دمی با تاج ، گاهی با شِنِل ، گاهی به دستار است ستمگر در تبار ِتیره‌ی تاریخ بسیار است تحمّل کن ، هوا لَختی دگر آرام خواهد شد در این طوفان ، شکستن افتخار و خَم شدن عار است چه گِل باشد چه گُل ، شبلی* خودش را زد ، برادر جان! به فکر آبرویت باش تا منصور بر دار است تو هم یک غم بیفزا بر دلم ، فرقی نخواهد کرد از این غم‌های کوچک در دلم خروار خروار است نفس هم سینه‌ام را می‌خراشد ، در دلم انگار ستیزِ ناخن زندانیان با خشتِ دیوار است! نگاهم می‌کنی با اشک ، وقتی اشک می‌ریزم نمی‌دانی چرا تصویرمان در چشم ِهم تار است خودم دیدم که زخمَت مثل زخمِ ماست ، بازش کن از این خونی که خواهد رفت کار ِظالمان زار است! ... 🔸 *شبلی: شیخ ابوبکر دلف بن جَحدر شبلی (۹۴۶–۸۶۱ میلادی) صوفی معروف قرن سوم هجری؛ وی را ابن جعفر نیز نامیده‌اند. جامی می‌نویسد نامش جعفر بن یونس است و بر قبر وی در بغداد نیز همین نام را نوشته‌اند همه کس به حسین منصور حلاج در حالی که بر دار بود  سنگ می انداختند؛ اما شبلی به او گِلی انداخت ، « حسین منصور » آهی کرد . گفتند: از این همه سنگ هیچ آه نکردی ؛ از گِلی آه کردن چه معنی است؟ گفت :« از آن که آنها نمی دانند ، معذورند ؛ از او آه می کشم  که او می داند که نمی باید اندازد. 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab