📖 هزاران دخترِ دیوانه در دنیای من هستند هزاران دخترِ دیوانه در رویای من هستند هزاران دخترِ دیوانه در شب های من هستند هزاران دخترِ دیوانه بر لب های من هستند. یکی دیوانه شد در قلبِ بیمارم خودش را کُشت یکی با گریه بر دستانِ تب دارم خودش را کُشت یکی وقتی که گفتم:از تو بیزارم خودش را کُشت یکی در انتظارِ دوستت دارم خودش را کُشت یکی را روی سطح میزِ دریا پرت کردم، مُرد! یکی بر دستِ من یک شاخه ی مریم شد و پژمرد یکی با رشدِ موهایش تمامیِّ جهان را بُرد یکی گرداب شد تا ته خودش را با جهانم خورد یکی با کفش های سرخ پا به پای من رقصید یکی آتش گرفت و تا تهِ شب‌های من رقصید یکی شعری شد و با بوسه، بر لب‌های من رقصید یکی در ذهنِ بیمارِ مخاطب‌های من رقصید یکی با دست های تو برایم قهوه می ریزد یکی با چشم های تو در آغوشم می‌آویزد یکی با کفش های تو می آید تا که بگریزد یکی از تخت خواب من نمی‌خواهد که برخیزد هزاران دخترِ دیوانه، تکه تکه ام کردند ولی یک تکه هم از تو برای من نیاوردند! جهان تاریک شد تو نیستی...دستان من سردند پس از تو دختران سرزمینم بر نمی گردند... 🔹 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab