📖 هرکه جز من بود از دیدارمان مأیوس بود هِمّتَم را رود اگر می‌داشت اقیانوس بود رد شدی از بینِ ما دیوانگان و مدتی‌‌ست بحث‌مان این است: آهو بود یا طاووس بود؟! خواب دیدم دست‌هایم خالی از گیسوی توست خوب شد با عطرِ مویت پا شدم. کابوس بود عطرِ گیسوی رهایی آمد و آزاد کرد پادشاهی را که در زندانِ خود محبوس بود هر زمان از عشق پرسیدند، گفتم: آه، عشق... خاطراتِ بی‌شماری پشتِ این افسوس بود... 🔹   🔸 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab