🌺ازخاک خونین جبهه👈 تا تربت پاک 🚩در یادداشت ‌های باقی‌مانده از یکی از شهیدان گردان حنظله آمده است:👇 🌷امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم. آب را جیره‌ بندی کرده‌ایم . نان را جیره ‌بندی کرده‌ایم. عطش همه را هلاک کرده، همه را جز شهدا که حالا کنار هم در انتهای کانال خوابیده‌اند. دیگر شهدا تشنه نیستند. فدای لب تشنه ات👈 ای پسر فاطمه (س) 🌹نوشته بود 👈اگر من شهید شدم و هنوز راه 🚩 باز نشده بود، هر جائی که به زمین افتادم جنازه مرا به سوی آقا بچرخانید و به آقا بفرمائید من تا اینجا توانستم بیام، بقیه راه را شما بیائید و ازما قبول بفرمائید... 🌸 همیشه بهم می گفت: بی من اگر به کربلا رفتید از تربت پاک امام حسین(ع) و شهدای کربلا مشتی خاکش را  به همراه بیاورید و بر گورم بپاشید 😰 شاید به حرمت این خاک خدا مرا بیامرزد🌷 سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم چو گلدان خالی لب پنجره  پر از خاطرات ترک‌ خورده‌ایم اگر داغ دل بود، ما دیده‌ایم اگر خون دل بود، ما خورده‌ایم اگر دل دلیل است، آورده‌ایم اگر داغ شرط است، ما برده‌ایم اگر دشنۀ دشمنان، گردنیم  اگر خنجر دوستان، گُرده‌ایم گواهی بخواهید، اینک گواه همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم دلی سر بلند و سری سر به زیر از این دست عمری به سر برده‌ایم شب عملیات روی پیراهنش نوشته بود👈 ما که رفتیم با دلی سوخته و‌ چشم داغدار و ‌ندیده😰 و اما تو ای برادر، اگر مسافر اگر شدی جای من به مولا سلامی برسان 🚩