🏚
#پویش_مستاجرانه
اون موقعها که پنجاه میذاشتیم روش و املاکیها قصر بهمون میدادن، ما ۳۰ تومن گذاشتیم و یه خونه کرایه کردیم اندازهی دوتا زمین فوتبال.
یه صاحبخونهای داشتیم از برگ گل بهتر؛ نه به سروَصدامون کار داشت و نه به رفتوآمدمون. ما هم نامردی نمیکردیم و مهمونیهای سی-چهلنفره برگزار میکردیم.
ماه رمضون که شد تقریبا هرشب یه چیزی درست میکرد و برامون میفرستاد؛ یه شب آش، یه شب شلهزرد و یه شب هم شلهسبز! یعنی بهجای زعفران، رنگ خوراکی سبز توش ریخته بود. ولی من بعدا به این نتیجه رسیدم که با طالبی یا آویشن هم میشه شلهسبز درست کرد. با انار و فلفلقرمز هم میشه شلهقرمز درست کرد!
با اینهمه خوبی که ازشون گفتم شاید فکر کنین که فرشته بودن. نه!
اتفاقا یه عیب خیلی بزرگ داشتن؛ توی تقسیمبندی مسئولیتها موفق نبودن. یعنی بهجای اینکه دختر همسایه نذری بیاره، یا پسرشون میآورد یا باباشون... .
حالا شاید بگین که خب چه ربطی داره؟!
ربطش به اینه که اگه دخترشون آورده بود، الان اون صاحبخونه میاومد به بابام میگفت: «پا شو دخترم ازدواج کرده و میخواد اینجا بشینه.»
🏡امیرمحسن نوروزی🏡
📌
eitaa.com/natanzim