🏴 عابس بن ابی شبیب شاکری عابس بن ابی شبیب شاکری از یاران امام حسین(ع) و شهیدان کربلا و اهل قبیله بنی شاکر از قبیله بنی همدان. او از مشاهیر کوفه بود و گفته‌اند در سخنوری و خطابه توانایی بسیاری داشته و اهل تهجد و عبادت بوده است. عابس نماز ظهر را با امام خواند و بعد از ظهر به میدان نبرد رفت و به شهادت رسید؛ اما به گفته برخی از معاصرین، هنگامی که امام حسین(ع) می‌خواست نماز ظهر عاشورا را اقامه کند عابس مقابل آن حضرت ایستاد و بدن خویش را سپر تیرهای بلا ساخت. آتش جنگ در روز عاشورا شعله ور گردید و زمانی که اکثر یاران امام حسین(ع) به شهادت رسیده و تعداد کمی باقی مانده بودند، عابس رو به غلام خود شوذب کرد و گفت: می خواهی چه کنی؟ شوذب گفت: در کنار تو از فرزند رسول خدا(ص) دفاع می‌کنم. عابس گفت: غیر از این از تو انتظار نمی‌رفت... اگر امروز از تو عزیزتر کسی را داشتم، او را پیش از خود به میدان می‌فرستادم که امروز آخرین فرصت عمل است و فردا روز حساب است و عمل به کار نیاید. عابس پس از شهادت غلامش - شوذب- نزد امام حسین(ع) آمد و خطاب به امام(ع) فرمود: یا ابا عبدالله(ع)! به خدا سوگند روی زمین چه دور و چه نزدیک کسی نزد من عزیزتر و محبوبتر از شما نیست، اگر قدرت داشتم که ظلم را از شما به چیزی که عزیزتر از جان و خونم باشد دور کنم حتماً چنین می‌کردم. سپس گفت: سلام بر تو‌ای ابا عبدالله(ع)، من گواهی می‌دهم که بر راه شما و پدر شما استوارم و به راه راست هدایت می‌یابم، پس از کسب اجازه از امام(ع) راهی میدان جنگ گردید. ربیع بن تمیم همدانی-که یکی از حاضرین در صحنه کربلا و از اعوان و انصار عمربن سعد بود- می‌گوید: چون دیدم عابس به سوی میدان می‌آید او را شناختم؛ من نبرد او را در جنگها دیده بودم و می‌دانستم که او از شجاع‌ترین مردم است؛ پس به سپاه عمربن سعد گفتم: این شخص شیر شیران است، این فرزند شبیب است، مبادا کسی به جنگ او برود پس عابس مکرر فریاد می‌زد و مبارز می‌طلبید و کسی جرأت نمی‌کرد به میدان او برود. هنگامی که عابس دید هیچ فردی برای مبارزه با وی جلو نمی‌آید، زره از تن به در کرد و کلاه خود از سر برداشت، و به سپاه کوفه حمله کرده و آرایش سپاه ابن سعد را بهم ریخت. به فرمان عمربن سعد او را سنگباران کردند. ربیع بن تمیم می‌گوید: “به خدا سوگند او را دیدم که بیش از دویست نفر را تار و مار کرد؛ سرانجام با محاصره به او را شهادت رسانده و سر از بدنش جدا ساختند. و من شاهد بودم که سر عابس بن شبیب در دست مردانی دست به دست می‌شد و هر یک از آنان با هم منازعه می‌کردند تا کشتن او را به خود منسوب کنند. تا این که عمربن سعد گفت: با هم ستیز نکنید، سوگند به خدا قسم یک نفر نمی‌توانست این مرد را کشته باشد. پیکر بی‌سر عابس را امام حسین(ع) به خیمه مخصوص شهدا منتقل کرد؛ که بعد از واقعه عاشورا توسط قبیله بنی اسد به خاک سپرده شد. 🏴 شوذب بن عبدالله همدانی شاکری شَوذَب غلام شاکر از شهدای کربلا و نامه‌رسان مسلم بن عقیل به امام حسین(ع) بود. وی از مکه با کاروان امام حسین(ع) به کربلا آمد. روز عاشورا پس از حنظلة بن اسعد شبامی به شهادت رسید. ملا حسین واعظ کاشفی، شوذب را غلام عابس از طایفه شاکر نامیده است. ولى برخى از معاصرین می‌گویند چون شوذب از نظر مقام علمى و معنوى بر عابس برترى دارد نمى‌توان وى را غلام نامید. بلكه هم‌پیمان عابس و طایفه‌اش بوده است. روز عاشورا شوذب نزد امام حسین (ع) رفت و بر امام (ع) سلام کرد و پس از کسب اجازه به میدان رفت و دلاورانه جنگید و پس از به هلاکت رسانیدن گروهی از دشمن خود نیز به فیض بزرگ شهادت نایل گشت. 🏴 عمار بن ابی سلامه دالانی از قبیله‌ی بنی‌دالان و از تیره‌ی همدان بود. وی در اردوگاه نخلیه در پی کشتن عبیدالله بن زیاد بود که توفیق نیافت. غروب روز دوم محرم،پس از ورود اباعبدالله به کربلا به امام پیوست و در رکاب او تا شهادت در کربلا بود. در حمله نخستین و تیرباران سپاه عمرسعد در سن ۵۶ سالگی به شهادت رسید. 🏴 واضح ترکی غلام جابر بن حارث سلمانی واضح ترکی یکی از یاران امام حسین (ع) بود و در کربلا در رکاب ایشان به شهادت رسید. محلی او را غلام جناده بن حارث مذحجی سلمانی و ابن شهرآشوب او را غلام حر بن یزید ریاحی و خوارزمی و دیگران او را از موالیان امام حسین (ع) دانسته‌اند. واضح در روز عاشورا نزد امام حسین (ع) رفت و پس از گرفتن اجازه راهی میدان شد. او به سوی دشمن حمله برد و پس از کشتن هفتاد نفر از سپاهیان دشمن بر اثر جراحاتی که بر او وارد شد بر زمین افتاد. در آن حال به امام حسین (ع) استغاثه کرد و از او مدد طلبید. امام (ع) با شتاب خود را به بالین او رساند و او را در آغوش کشیده و صورت به صورتش نهاد. 🆔 @natgeofarsitv