هدایت شده از ازدحام عشق
آسمان صاف بعد از باران مثل حمام بعد از دوش گرفتن خوش‌بوست. یک بوی نَمی می‌دهد که سر هوشنگ را می‌برد و می‌گذارد روی سینه‌اش. مثل چند دقیقه بعد از گریه کردن است. همانجا که دیگر گریه‌اش نمی‌آمد و می‌فهمید تا سال بعد آبغوره دارد. پا می‌شد و اشک‌هایش را با انگشت شست‌اش پاک می‌کرد. وقتی یک لیوان آب می‌خورد حالش سر جایش می‌آمد. شاد و شنگول می‌شد. انگار نه‌ انگار. اصلا نه اشکی آمده، نه اشکی رفته. 🖋♣️ @ezdehameeshgh