💠هشـتمـین سـحـر أَنَا لاَ أَنْسَى أَيَادِيَكَ عِنْدِي وَ سَتْرَكَ عَلَيَّ فِي دَارِ الدُّنْيَا من‌اى‌خدا عطاوبخشش‌هاوپرده‌پوشی‌هايت‌را برمن‌،درداردنيا،هرگزفراموش‌نخواهم‌كرد... و امان از فراموشی که بزرگترین آفت است و گاه درمان نمی‌شود تا آنکه آدمی را به خسران و عقوبت می‌کشاند... همان بهانه و دستاویزی است که اهل مدینه را در مقـــ⚔ــابل دختر پیامبر قرار داد و این سوال برای همیشه در تاریخ بی‌ جواب ماند که اَنَسیتُ‌ الغَدیرا....؟ اما خدای من تو را هزاران سپـ🤲🏻ــاس که مرا از غافلان به نعمت قرار ندادی درست است که در این مسیر بارها نمک محبتت را خوردم و نمکدان حیا را شکــــ💔ـسته‌ام اما هنوز مزه شهد گوارای ولایت را از یاد نبرده‌ام و هنوز کبـــ🕊ـــوتر دلم هر چند پر شکسته و خسته ساکن کنج صحن انقلاب حضرت یار است تا اگر او بخواهد در حال زارم انقلاب کند سحر هشتم است و آخرین ساعـــ⏰ــات سالی که باز هم مثل قبل بدون یار گذشت و حالا ماییم و نقطه آغازی در پیش و باز هم تنها توسل راه نجات ماست توسل به امامی که تمامی مملکت ما بیمه نام اوست پس به نام امام رئوف و به امید آغازی تازه در راه بندگیت 💠برداشتی آزاد از: دعای ابوحمزه ثمالی (علیه السلام)