「بہسـٰــآزِ؏ـشّْـ♡ـق🎶🎼」
° شعرهای سردرڪَم را رها مۍڪنم تا در پی قافیهها بدوند من همینجا میمانم پیرایههای سخن را مۍتراشم ... تا بر لوح سنڪَی ذهنم عریان بماند پیڪر مرمرین چڪامهے خیالت....
بیراهه نرویم ... من مجسمه ساز نیستم؛ بت تراشم !