. دلم می‌خواهَدَت مانند دِیمی خشڪ، باران را و یا مانندِ دل‌تنڪَان، نسـیمِ بیشـه‌زاران را به ڪَیسویَت بده تابی میـانِ رقص انـدامَت پریشان‌تَر ڪن این دیوانه‌ٔ زار و پریشان را ...!