هنگامى كه بر او وارد شدند و سلام كردند; (ابراهيم) گفت: «ما از شما بيمناكيم!» (52)
گفتند: «نترس، ما تو را به پسرى دانا بشارت مىدهيم!» (53)
گفت: «آيا به من (چنين) بشارت مىدهيد با اينكه پير شدهام؟! به چه چيز بشارت مىدهيد؟! سذللّه (54)
گفتند: «تو را به حق بشارت داديم; از مايوسان مباش!» (55)
گفت: «جز گمراهان، چه كسى از رحمت پروردگارش مايوس مىشود؟!» (56)
(سپس) گفت: «ماموريت شما چيست اى فرستادگان خدا؟» (57)
گفتند: «ما به سوى قومى گنهكار ماموريت يافتهايم (تا آنها را هلاك كنيم)! (58)
مگر خاندان لوط، كه همگى آنها را نجات خواهيم داد... (59)