🔴 حکایت گدایی کردن ملا نصرالدین ملا نصرالدين هر روز در بازار گدایی می‌كرد و مردم با نيرنگی حماقت او را دست میانداختند. دو سكه به او نشان می‌دادند كه يکی طلا بود و دیگری از نقره. اما ملا نصرالدين هميشه سكه نقره را انتخاب می‌كرد. اين داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد می‌آمدند و دو سكه به او نشان می‌دادند و ملا نصرالدين هميشه سكه نقره را انتخاب می‌كرد. تا اينكه مرد مهربانی از راه رسيد و از اينكه ملا نصرالدين را آنطور دست می‌انداختند ناراحت شد. در گوشه ميدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سكه به تو نشان دادند سكه طلا را بردار. اينطوری هم پول بيشتری گيرت می‌آيد و هم ديگر دستت نمی‌اندازند. ملا نصرالدين پاسخ داد: ظاهراً حق با شماست اما اگر سكه طلا را بردارم ديگر مردم به من پول نمی‌دهند تا ثابت كنند كه من احمق‌تر از آن‌هايم. شما نمی‌دانيد تا حالا با اين كلك چقدر پول گير آورده‌ام. ✅ «اگر كاری كه می‌كنی هوشمندانه باشد هيچ اشكالی ندارد كه تو را احمق بدانند.» -------------------------- @navaeeschool --------------------------