. دلنوشته ای بیادبهترین دوست دوران مقاومت و دفاع مقدس که تاپایان عمرشرمنده رویش هستم رضایعقوبیان یک گل دیگر از این گلزار رفت یک پدر با بهترین رفتار رفت مهربان و پاک بود و ساده بود صاف و بی آلایش و افتاده بود در تمام عمر مردم دار بود بر همه اومحرم اسرار بود بر همه لطف فراوان داشت او چهره ای بشاش و خندان داشت او در ادب از جمله ی ابرار بود عاشقی با بهترین رفتار بود گرد شمع اهل دل پروانه بود با بدی اصلاً (رضا)بیگانه بود اوسراپا مردی و مردانگی رادمردی در تمام زندگی با وجود سادگی بخشنده بود در دفاع از کشورش رزمنده بود شادِشان می کرد با شورِ بیان در میان جبهه ها،رزمندگان بود مردی با وقار و راستین بود در هر محفلی شورآفرین بود مردی مهربان و بی قرین بود گفتارش همیشه دلنشین شاد بود و بنده ای خونگرم بود با بیانش شادمان، هر بزم بود گرچه در آخر کمی بیمار بود باز هم او محورِ ایثار بود گرچه در عشق و هنر بوده عجیب بود در بین هنرمندان غریب او ز طفلی این سعادت داشته برعلی عشق و ارادت داشته در میان روضه با شور و شرر داشت در هر محفلی اشک بصر عاشق زهرا و نور هر دوعین گریه دار سفره ی مولا حسین عمری از هر سینه ای غم می زدود از همه بر روح پاک او درود اوکه عمری هر دلی را کرده شاد روح او با مصطفی محشور باد من(رضا)عمری ز تو شرمنده ام یاد الطاف توام تا زنده ام .