تقصیر ماست آقا ازتو خبر نداریم حتی به خیمهٔ تو راه گذر نداریم شرمنده ایم اگرکه درمحضرت فقیریم چیزی برای عرضه جز چشم تر نداریم مارا ببخش اینقدر بی تو خوشیم و خوشحال اصلا برای دوری خونِ جگر نداریم تو همنشین مایی ما همنشین اغیار حال گناه داریم اشک سحر نداریم دستی بکش سر ما هرچند روسیاهیم ما غیر خانهٔ تو جایی دگر نداریم مانند کودکی که دستش به دست باباست تا به خود قیامت دست از تو برنداریم این روزها شدیداً دلتنگ کربلاییم اما هزار افسوس اذن سفر نداریم ** آه از همان زمانکه دختر ز روی تل گفت: مارا ببین پدرجان، معجر به سر نداریم.. سیدپوریا هاشمی آخر ماه شد و ماه نیامد آخر سی سحر ناله زدیم آه نیامد آخر با کلافی سر بازار نشستیم ولی حیف شد یوسفم از چاه نیامد آخر جان ما از غم دوریش به لب آمده است صاحب غیبت جانکاه نیامد آخر شام هجران رخش از سر ما رخت نبست فجر امید سحرگاه نیامد آخر ترسم این است دوباره به تباهی بروم مشعل و روشنی راه نیامد آخر روضه قتلگه جد غریبش سخت است ای خدا حضرت خونخواه نیامد آخر! مرکبش خونی و بی صاحب و گریان برگشت ذوالجناحا، ز چه رو شاه نیامد آخر؟ ﻣﺼﻄﻔﯽ ﻫﺎﺷﻤﯽ ﻧﺴﺐ ما را در اوج دل نگرانی نگاه کن بر این بهار رو به خزانی نگاه کن امشب غریبه نیست میان من و شما قدری به نوکرت خودمانی نگاه کن مثل خدا که در رمضان خوب می خرد آقا تو هم به ما رمضانی نگاه کن این دل برای آمدنت زیر و رو شده این دل شده است خانه تکانی نگاه کن بد کرده ام اگر که جوانی نموده ام جرم مرا به دید جوانی نگاه کن عجل علی ظهورک یابن الحسن، بیا حیف است پشت ابر بمانی نگاه کن نیمی زعمر، در هوس کربلا گذشت نیمی دگر به مرثیه خوانی نگاه کن عباس چون علیست جبینش شکافته زینب چو فاطمه است کمانی نگاه کن مهدی مقیمی @navaye_asheghaan