. السلام علیک یا اباعبدالله الهی بوسه ای گیرم ، ز خاک دلبر از نزدیک ز دست یار دیرینم ، بگیرم ساغر از نزدیک الا ای ساقی مستان ، تمام آرزویم شد نشینم لحظه ای با تو ، کنار کوثر از نزدیک به عمرم هر تپش قلبم ، شده لحظه شمارم تا ببینم لحظه ی آخر ، جمال حیدر از نزدیک الا ای دلربایی که ، ربودی کل دل ها را فقط رخسار تو باشد ، خدا را مظهر از نزدیک هزاران مرتبه از دور ، زیارت کردم از کویَت بیا تا زائر رویت ، شوم من آخر از نزدیک شدم دل بی قرار تو ، فتادم بر گذار تو بیا تا جان نثار تو ، نمایم دیگر از نزدیک همه گویند رخسارت ، ز یوسف هست زیباتر بیا تا این حقیقت را ، نمایم باور از نزدیک میان هاله ای دیدم ، شبی ماهِ رخت از دور بیا تا روی زیبایت ، ببینم بهتر از نزدیک اگر چه هستم آلوده ، بوَد اما امید من که بینم روی تو آخر ، به چشمان تر از نزدیک تو آن تنها پدر هستی ، که مظلومانه زد بوسه به خون حنجر سرخِ ، علیِ اصغر از نزدیک تویی غم دیده بابایی ، که بین یک عبا چیدی تن صد قطعه و پاکِ ، علیِ اکبر از نزدیک تویی تنها امامی که ، زدی گل بوسه ای خونین به دستان جدای آن ، امیر لشکر از نزدیک به زیر تیر و شمشیر و ، شکسته نیزه ها گفتی : به سوی قتلگاه من ، بیا ای خواهر از نزدیک میان مقتلت یک زن ، " غریب مادرم " گوید به گوش جان شنیدم من ، صدای مادر از نزدیک گلویت را ببوسیده ،  پیمبر حیدر و زهرا فقط زینب زده بوسه ، به خون حنجر از نزدیک فقط دخت سه ساله ات ، شبی در کنج ویرانه به روی دامنش تنها ، ببوسد یک سر از نزدیک اسارت ها که پایان یافت ، میان آن چه غارت شد نگاه زینبت مانده ، به یک انگشتر از نزدیک به روز اربعین وقتی ، همه سوی تو برگشتند بمیرم در بر قبرت ، نیامد دختر از نزدیک تمام روضه هایی که ، برایت خوانده شد تنها شبیه قطره ای باشد ، ز بحر أحمر از نزدیک به تعداد سلامی که ، دهد هر عاشقی از دور زیارت می کنی از او ، به قبر و محشر از نزدیک الهی جان دهم آخر ، به روی تربت پاکت الهی بوسه ای گیرم ، ز خاک دلبر از نزدیک ✍ .