اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم و لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيمِ حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ  نِعْمَ الْمَوْلَى‏ وَنِعْمَ النَّصِیر تا حالا کمکم کردی که اومدم با خودت حرف بزنم تا آخرین نفس از این عمر ناقابلم کمکم کن ، زبونم همیشه برا مناجات با تو خرج بشه خوبا هر شب این موقع در خونت مناجات میکنند هفته ای یک شب رو از ما روسیاها دریغ مکن اگه قراره اجلمونم برسه بعد کمیل برسه، بگن آخرین شب جمعه ی قرار عاشقیشم با خدا حرف زد و جان به جان آفرین تسلیم کرد. نعْمَ الْمَوْلَى‏ وَنِعْمَ النَّصِیرُ کُنتُ بِئسَ العَبد وَ أَنتَ نِعمَ الرَّب من همون بدم تعجب نکن چرا عوض نشدم تو هم همون خدایی هستی که خوب شناختمت عادَتُک الاِحسانُ إلی المُسیئین عَظُمَ الذَّنبُ مِنْ عَبدِک فَلْیَحسُنِ العَفوُ مِن عِندِک أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الاِکرَام بَدِيعُ السَّماواتِ وَالْأَرضِ مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَجُرْمِي وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ صلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَىٰ سَجِيَّةً وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَىٰ فِي هَذِهِ الْعَشِيَّة بندگی در خونه ی خدا فصلی نیست که یه مدتی باغلظت و شدت با سرعت با نشاط، با شوق و رغبت بیای بعد سرد بشی کسل بشی فشل بشی اگر چه عواملی هم دست به دست هم دادند که منوتو رو سرد کنند از مناجات با خدا، اما یادت نره او « فَیّاض عَلَی الاِطلاقِ» ، دائما داره لطف و کرم و فضل ورحمتش رو به ما نازل میکنه، « خَیرُک َ اِلَینا نٰازِل » دست گداییمون رو ببریم بالا شب زیارتیه مخصوصه ی ابی عبدالله ست بالحسین الهی العفو... ساقیا بوی نسیم سحری ما را بس(۲) در همین حد که نمودی نظری ،ما را بس حاجت از دل نگذشته، تو روا می سازی از گرفتاریِ ما با خبری ، ما را بس ما خیلیامون از گرفتاریمون خبر نداریم مثل هر بار اگر باز بزرگی بکنی بار افتاده ی مارا بخری ، مارا بس شوری اشک .... ببین چجوری نمک گیرت کرده سر سفره ی میزبان که مینشینی میگه یه لقمه از سفره ی ما بخور نمک نداره تو میگی نمک گیر شدم... شوری اشک چشیدیم و نمک گیر شدیم داده ای نیمه شب چشم تری ، ما رابس نا خدا گاه مقیم در میخانه شدیم جای دادی به گدایی گذری ، مارا بس ما گدا شباجمعه ات نبودیم مارو بین خوبات جا دادی ان شالله مو و محاسنت ک سفیدشد میفهمی من چی میگم یه لحظه به خودت میایی میبینی سی ساله در این خونه ای، ناخودآگاه مقیم در میخانه شدیم جای دادی به گدایِ گذری ، مارابس حالا ک اومدی قاتی گداها شدی اول از همه کی خریدتت فاطمه دیدو پسندید و خرید این همه عمر با تولای علی شد سپری ، مارا بس از بین درو دیوار دونه دونمون رو دعا کرد توی بستر شهادت دونه دونمون رو دعا کرد، این ساعتهای شب جمعه به امام حسن فرمود یٰا بُنَیَّ اَلجٰارُ ثُم‌َّ الدَّار، دونه دونمون رو بی بی دعا میکرد فاطمه دیدو پسندید و خریداین همه عمر با تولای علی شد سپری ، مارا بس شیعه حیدر کرار شدی مو بر ما همسر فاطمه کرده پدری مارا بس اَشهَدُ اَنَّک َکُنتَ لِلْمُؤمِنینَ اَباً رحیماً یا امیرالمومنین کاش الان تو حرمت کمیل میخوندیم آقا، اما آقاجان همتون این ساعت مهمون حسینید ماهم به رسم قرار هر شب جمعمون... جان ارباب قسم این دل ما تنگ شده... هرچقدر دلت برات کربلا کم شده ناله ات رو بلند بکن جان ارباب قسم این دل ما تنگ شده یک سفر کرب و بلا هم ببری ، ما را بس . شبهای جمعه گریه آب و رنگ دارد پیراهنی که جای صدها چنگ دارد مادر شکایتها ز روز جنگ دارد گوید چرا روی تو جای سنگ دارد صدا مادرش داره میاد گوید مرا با روضه هایت پیر کردی مثل خودم زیر لگدها گیر کردی یا صاحب الزمان مانند من ترکیب ابرویت بهم خورد با هر تکان ضربه گیسویت بهم خورد خوردی زمین و وضع پهلویت بهم خورد... . خیلی شبیه مادرت زهرا شدی تو آشفته پیکر زیر دست و پا شدی تو تا خورد زمین محاصرش کردند اصلا انگار از همون هجوم دسته جمعی به بی بی دو عالم ، دست جمعی زدن و محاصره کردن دیگه رسم عرب شد، زمین خورده رو که نمیزنند ، اما اینجا بر عکس شد فَحَمَلُوا عَلَیهِ مِن کُلّ جٰانِب فِرقَةٌ بِالسُّیوف فِرقَةٌ بِالرِّمٰاح فِرقَةٌ بالنّبال فِرقَةٌ بِالحِجارة امام باقر دو فِرقه ی دیگم اضافه کرد فِرقَةٌ بِالخَشَبِ وَ العَصٰاء ای حسین.... بأبی المُستَضعَفُ الغَریب یا اباعبدالله ====================