هر کس به چشم ذوالفقار تو نگاه انداخت خود را به دست خویش در روز سیاه انداخت آن که پس از تیغ تو به اخمت نظر افکند از چاله ای در آمد و خود را به چاه انداخت خوش نور خورشیدی که شب با دیدن مویت خشنود شد با احترام از سر کلاه انداخت با شرمساری چند روز از ماه را گم شد هر دم نگاهش را به پیشانیت ، ماه انداخت الله همراه پیمبر در شب معراج مدح تو را خواند و شب شعری به راه انداخت اینکه گرفتی از گنهکاران عالم دست ما را هر از گاهی به دامان گناه انداخت https://eitaa.com/nazre_abro