دوستم تعریف میکرد:«
قرار بود روز میلاد امام رضا با مادرم به جشن بریم🎊 اما صبح اشکهای مادرم، غم تو نگاهش خبر از یه اتفاق بد میداد... یه اتفاق که جشن ما تبدیل به گریه شد😭
شما با امام رضا چه قراری داشتید که روز میلادش به دیدنشون رفتید😔
مامان بزرگم میگفت:« شما چند وقت پیش به استان ما اومدید، مامان بزرگم تعریف میکنه که ما تا الان حتی فرماندار رو هم از نزدیک ندیدیم چه برسه به رئیس جمهور
شما تو اخبار گفته بودید من تا تمام مشکلات حل نشه، به سفرهای استانی ادامه میدم🛩
اما من یه حرف در گوشی به شما بزنم خیلیا میگفتن شما هیچ کاری انجام ندادید❌
ولی مطمئنم که دارن دروغ میگن چون آدم بزرگهای فامیل به شما رای دادن شما رو رئیس جمهور خودشون انتخاب کردند اونها پشیمون نبودند ✅
کاش میتونستم اون روز که مهمان ما بودید شما رو میدیدم 🥺