2️⃣🙋‍♀️زهرا لباس‌های پر زرق و برق بندر و مراسمات مجلل و بریز و بپاش‌های فراوون، زهرا رو خسته کرده‌بود. میدونست که معنای واقعی زندگی، این چیزی نیست که همه براش می‌جنگن! خیلی از چیزهایی که بقیه باهاش خوشحال میشدن و آرزوش رو داشتن، برای زهرا بی‌اهمیت شده بود. بیشتر از اینکه به ظاهر و رفاه و خوشگذرونی فکر کنه، به خودش و دخترهای مثل خودش فکر می‌کرد که مدرنیته، فضای مجازی، تحریف و... چه بلایی سرشون میاره؟ زهرا می‌دونست که باید یه تغییری ایجاد کنه! اما نمیدونست نقطه شروع کجاست نمی‌دونست که چطور میشه ساختارها رو تغییر داد، چطور میشه معنای حقیقی زندگی رو نمایان کرد.. جاهای مختلفی رو رفت تا به جواب سوالاتش برسه و بتونه عاملِ یک تغییر بزرگ باشه؛ تا اینکه با مدرسه_ندا آشنا شد. 🔻همراه ما باشید🔻 https://eitaa.com/joinchat/3461218620C978b07ac7b