....زبانم زخم است
🔶مدرسه علمیه جانبازان یک مدت برای افرادی که نمیتوانستند سرکلاس درس شرکت کنند کتاب و نوار ارسال میکرد تا بتوانند در منزل درس بخوانند. سپس در پایان هر ترم امتحان گرفته میشد و اگر نمره خوبی کسب میکردند، برای ترم بعدی کتابهای جدیدی برایشان میفرستادند.
.
🔶ما که در بخش حضوری مدرسه بودیم برای سرکشی و گرفتن امتحان به منازل این افراد میرفتیم. در سراسر کشور شاید حدود ۲۰۰۰ طلبه جانباز تحت پوشش این مجموعه بودند.
.
🔶یک روز همکاران ما به منزل جانبازی در اهواز رفتند و از او امتحان می گرفتند. نمراتش خیلی خوب بود اما با این وجود درخواست یکسال مرخصی داشت. برای دوستان ما این سوال ایجاد شد که او با این وضعیت خوب تحصیلی چرا میخواهد مرخصی بگیرد؛ آن جانباز عزیز در پاسخ گفته بود «زبانم زخم است».
.
🔶باز هم برای دوستان ما این سوال به وجود آمد که زخم بودن زبان چه ربطی به درس خواندن دارد؟! او در پاسخ گفته بود «شما که خودتان جانباز هستید پس چرا متوجه مشکل من نمیشوید؟!» سپس همسرش را صدا می کند و از ایشان میخواهد که کتاب درسیاش را بیاورد.
.
🔶سپس رو به همکاران ما میگوید «از بس که همسرم کارهایم را انجام می دهد خجالت میکشم که در امر تحصیل هم مزاحمش بشوم، او از صبح تا شب و شب تا صبح پرستار من است» آن جانباز از گردن قطع نخاع و فلج کامل بود، نه دستها و نه پاهایش هیچکدام کار نمیکرد. وقتی که همسرش کتاب را آورد آن را روی سینه خود گذاشت و با زبان خود شروع به ورق زدن کتاب کرد و گفت«ترم پیش از بس مطالعه کردم زبانم زخم شده است، میخواهم این ترم را مرخصی بگیرم تا زخم زبانم خوب شود.»
سیره علما