جلیل حسینی: جلیل حسینی: نمایندگان عزیز! ناظر امروز، قاضی فرداست (یادداشت روز) حسین شریعتمداری ۱- گفته‌اند که «در مثل مناقشه نیست» و راست گفته‌اند چرا که مَثَل برای تقریب ذهن است. مثلاً وقتی گفته می‌شود شکل قله دماوند شبیه کله قند است، نباید تصور کرد که خاک آن مثل قند شیرین است! و یا اندازه آن به کوچکی کله قند است! و‌... با این توضیح ضروری به سراغ یک رخداد تاریخی می‌رویم. وقتی ابن‌زیاد با حیله و ترفند از سپاه شام (که ادعا می‌کرد در راه است! و دروغ می‌گفت‌) مردم کوفه را ترساند، جماعت عهد‌شکن کوفه آن روز، اطراف حضرت مسلم، فرستاده امام حسین علیه‌السلام را خالی کردند و به ابن‌زیاد پیوستند. ابن‌زیاد بعد از استقرار، «‌هانی بن عروه‌» از یاران باوفا و صدیق امیرالمؤمنین علیه‌السلام را که به حمایت از جناب مسلم برخاسته و در حمایت خود پابرجا مانده بود، به زندان افکند. ‌هانی از بزرگان مورد احترام مردم کوفه بود و در میان قوم و قبیله خود (قبیله مَذحِج‌) ریاست و سروری داشت. افراد قبیله ‌هانی که مردانی شجاع و جنگاور بودند، قصر محل استقرار ابن‌زیاد را محاصره کردند و امیر قوم خود را طلبیدند. ابن‌زیاد که به وحشت افتاده و می‌دانست اگر آن جماعت به قصر حمله کنند، دودمانش را بر باد خواهند داد، به شریح قاضی گفت بر بام قصر برود و جمعیت را با لطایف‌الحیل دور کند. در آن هنگام جناب‌ هانی بر اثر شکنجه سر و دست شکسته و خونین بود. شریح روی بام رفت و به مردان قوم‌ هانی گفت؛ امیر شما،‌ هانی بن عروه میهمان ابن‌زیاد است و اکنون به مشاوره با او مشغول است! قوم‌ هانی صحنه را با خشنودی ترک کردند و‌... ابن‌زیاد بعد از استحکام پایه‌های قدرت خود، ‌هانی بن عروه، یار باوفای امیر‌المؤمنین‌(ع) و جنگجوی پا به رکاب آن حضرت را به شکل فجیعی شهید کرد‌... ۲- اکنون این پرسش در میان است که افراد قبیله‌ هانی، چرا ادعای «‌شریح‌» را باور کردند؟! چرا در گفته او تردید نکردند؟! پاسخ آن است که مردم شریح را با عنوان قاضی دوران زعامت علی‌(ع) می‌شناختند. انگار بر فراز سر او یک تابلوی فرضی (بخوانید مجازی‌) نصب شده و روی آن درباره هویت شریح نوشته شده بود «‌قاضی دوران امیرالمؤمنین علیه‌السلام‌»! قوم‌ هانی فریب آن تابلو را خورده بودند و اگر چنین نبود و هویت تغییر یافته و استحاله شده آن روز شریح را می‌دانستند، به قصر حمله می‌کردند و به قول حضرت آقا‌: «‌آنها می‌ریختند و‌ هانی را نجات می‌دادند. با نجات‌ هانی هم قدرت پیدا می‌کردند، روحیه می‌یافتند، دارالاماره را محاصره می‌کردند، عبیدالله را می‌گرفتند؛ یا می‌کشتند و یا می‌فرستادند می‌رفت. آن‌گاه کوفه از آنِ امام حسین علیه‌السّلام می‌شد و دیگر واقعه‌ کربلا اتّفاق نمی‌افتاد‌». آیا قوم ‌هانی برای پی بردن به خیانت شریح (یکی از خواص آلوده آن روزها‌) و کشف هویت واقعی او هیچ نشانه‌ای در اختیار نداشتند؟! داشتند. بخوانید! ۳- در جریان فتنه ۸۸ که به گواهی اسناد موجود، مثلث آمریکا و اسرائيل و انگلیس، مدیریت آن را برعهده داشتند و دستورات خود را به سران فتنه دیکته می‌کردند، نیز رخدادی شبیه ماجرای استفاده ابن‌زیاد از شریح قاضی اتفاق افتاد و البته، ده‌ها بار پیچیده‌تر از آن. دشمن برای فریب افکار عمومی، میرحسین موسوی (فراماسون در آب نمک خوابانده‌) را با تابلوی «‌نخست‌وزیر دوران امام‌»! به صحنه آورد. مثلث آمریکا، انگلیس و اسرائیل در فتنه ۸۸ به میر‌حسین موسوی همان نقش را داده بودند، که ابن‌زیاد به شریح قاضی داده بود. «شریح قاضی» با تابلوی «‌قاضی دوران امیرالمؤمنین‌» و میر‌حسین با تابلوی «‌نخست‌وزیر دوران امام». حالا نوبت پاسخ به این پرسش است که چرا قوم ‌هانی در آن روز فریب ابن‌زیاد را خوردند و ادعای شریح را واقعی پنداشتند، اما مردم ایران فریب آمریکا و اسرائیل را نخوردند و خیلی زود متوجه شدند تابلویی را که میر‌حسین و خاتمی به نمایندگی از دشمن سر دست گرفته‌اند‌، قلابی است. چگونه؟... ۴- سؤالی که باید و انتظار می‌رفت به ذهن قوم ‌هانی خطور کند و متاسفانه نکرد، این بود که باید از شریح قاضی می‌پرسیدند؛ آقای قاضی دوران امیرالمؤمنین علیه‌السلام در کاخ ابن‌زیاد چه می‌کنی؟! اگر همچنان بر عهد خود با علی هستی، چرا به استخدام دشمنان تابلو‌دار و قسم‌خورده حضرتش درآمده‌ای؟!‌... این سؤال اما، در فتنه ۸۸ به ذهن و فکر مردم ایران خطور کرد که آقای نخست‌وزیر دوران امام، اگر برعهد خود با امام راحل ایستاده‌ای، چرا در توطئه‌ای که رسماً و علناً از سوی مثلث آمریکا و انگلیس و اسرائیل مدیریت می‌شود به بازی گرفته شده‌ای؟! مردم ایران از امام راحل خود -‌رضوان‌الله تعالی علیه- آموخته بودند که «‌میزان حال فعلی افراد است» و به وضوح می‌دیدند که میر‌حسین موسوی و محمد خاتمی -برفرض که پیش از آن در مسیر اسلام و انقلاب بوده‌اند- امروز نیستند و به عواملی در خدمت دشمنان اسلام و انقلاب تغییر