هزار دل یک دل کردم به رفتن به بریدن، وصله زدم هزار زخم ناجورم را که شاید جور شود قرار ماجورم. اما انگار باز هم مادر تقدیر، امسال هم لباس جاماندگان را دوباره اندازه‌ام کرده بود. انقدر وجودم زار می‌زد در این رخت چندباره که دخترک نازک دلم با وجود همه‌ی نه‌هایی که از روی محبت به نرفتنم گفته‌بود اشک ریزان بغلم کرد و گفت: (برو مامان برو من دیشب به امام حسین قول دادم که بذارم بری.) دست‌هایم توان نداشت که سفت بغلش کنم. او را آرام در آغوش گرفتم و در حالی‌که موهای بلندش را به نیت دلداری سه‌ساله‌ی اربابم نوازش کردم، آرام در گوشش گفتم: ( یکی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل و یکی هجران پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد...) 🇮🇷 نهضت مادری اینجاست: ╭┅──==───┅╮ ↪ @nehzatemadari ╰┅──==───┅╯ 🌟 این شناسه شما رو به محله هاتون وصل میکنه 👇🏻 @maman_e_hosein