✍حدیث عقل و جهل سماعه گوید خدمت حضرت صادق علیه السّلام بودم و جمعى از دوستانش هم حضور داشتند که ذکر عقل و جهل بمیان آمد؛ حضرت فرمود: عقل و لشکرش و جهل و لشکرش را بشناسید. سماعه گوید من عرض کردم قربانت گردم غیر از آنچه شما بما فهمانیدهاید نمیدانیم. حضرت فرمود: خداى عز و جل عقل را از نور خویش و از طرف راست عرش آفرید و آن مخلوق اول از روحانیین است پس بدو فرمود پس رو او پس رفت سپس فرمود پیش آى پیش آمد. خداى تبارک و تعالى فرمود: ترا با عظمت آفریدم و بر تمام آفریدگانم شرافت بخشیدم سپس جهل را تاریک و از دریاى شور و تلخ آفرید باو فرمود پس رو پس رفت فرمود پیش بیا پیش نیامد. فرمود: گردنکشى کردى؟ او را از رحمت خود دور ساخت سپس براى عقل هفتاد و پنج لشکر قرار داد.چون جهل مکرمت و عطاء. خدا را نسبت به عقل دید دشمنى او را در دل گرفت و عرض کرد: پروردگارا این هم مخلوقى است مانند من. او را آفریدى و گرامیش داشتى و تقویتش نمودى، من ضد او هستم و براو توانائى ندارم، آنچه از لشکر به او دادى بمن هم عطا کن. فرمود: بلى میدهم ولى اگر بعد از آن نافرمانى کردى ترا و لشکر ترا از رحمت خود بیرون میکنم عرض کرد خشنود شدم. پس هفتاد و پنج لشکر باو عطا کرد. و هفتاد و پنج لشکرى که به عقل عنایت کرد . 🔴(جنود عقل و جهل) بدین قرار است: خیر و آن وزیر عقل است و ضد او را شر قرارداد، که آن وزیر جهل است؛ و ایمان و ضد آن کفر؛ و تصدیق حق و ضد آن انکار حق؛ و امیدوارى و ضد آن نومیدى؛ و دادگرى و ضد آن ستم؛ و خشنودى و ضد آن قهر و خشم؛ و سپاسگزارى و ضد آن ناسپاسى؛ و چشم داشت رحمت خدا و ضد آن یأس از رحمتش؛ و توکل و اعتماد بخدا و ضد آن حرص و آز؛ و نرم دلى و ضد آن سخت دلى؛ و مهربانى و ضد آن کینهتوزى؛ و دانش و فهم و ضد آن نادانى؛ و شعور و ضد آن حماقت؛ و پاکدامنى و ضد آن بىباکى و رسوائى؛ و پارسائى و ضد آن دنیاپرستى؛ و خوشرفتارى و ضد آن بدرفتارى؛ پروا داشتن و ضد آن گستاخى؛ و تواضع و ضد آن کبر؛ و آرامى و ضد آن شتابزدگى؛ و خردمندى و ضد آن بیخردى؛ و خاموشى و ضد آن پرگوئى؛ و رام بودن و ضد آن گردنکشى؛ و تسلیم حق شدن و ضد آن تردید کردن؛ و شکیبائى و ضد آن بیتابى؛ و چشمپوشى و ضد آن انتقامجوئى؛ و بىنیازى و ضد آن نیازمندى؛ و بیاد داشتن و ضد آن بىخبر بودن؛ و در خاطر نگهداشتن و ضد آن فراموشى؛ و مهرورزى و ضد آن دورى و کنارهگیرى؛ و قناعت و ضد آن حرص و آز؛ و تشریک مساعى و ضد آن دریغ و خوددارى؛ و دوستى و ضد آن دشمنى؛ و پیمان دارى و ضد آن پیمانشکنى؛ و فرمانبرى و ضد آن نافرمانى؛ سرفرودى و ضد آن بلندى جستن؛ و سلامت و ضد آن مبتلا بودن؛ و دوستى و ضد آن تنفر و انزجار؛ و راستگوئى و ضد آن دروغگوئى؛ و حق و درستى و ضد آن باطل و نادرستى؛ و امانت و ضد آن خیانت؛ و پاکدلى و ضد آن ناپاکدلى؛ و چالاکى و ضد آن سستى؛ ونشاط و زیرکى و ضد آن کودنى؛ و شناسائى و ضد آن ناشناسائى؛ و مدارا و رازدارى و ضد آن راز فاش کردن؛ و یک روئى و ضد آن دغلى؛ و پردهپوشى و ضد آن فاش کردن؛ و نمازگزاردن و ضد آن تباه کردن نماز؛ و روزه گرفتن و ضد آن روزه خوردن؛ و جهاد کردن و ضد آن فرار از جهاد؛ و حج گزاردن و ضد آن پیمان حج شکستن و سخن نگهدارى و ضد آن سخن چینى؛ و نیکى بپدر و مادر و ضد آن نافرمانى پدر و مادر؛ و با حقیقت بودن و ضد آن ریاکارى؛ و نیکى و شایستگى و ضد آن زشتى و ناشایستگى؛ و خودپوشى و ضد آن خود آرائى؛ و تقیه و ضد آن بىپروائى؛ و انصاف و ضد آن جانبدارى باطل؛ و خودآرائى براى شوهر و ضد آن زنادادن؛ و نظافت و پاکیزگى و ضد آن پلیدى؛ و حیا و آزرم و ضد آن بىحیائى؛ و میانه روى و ضد آن تجاوز از حد؛ و آسودگى و ضد آن خود را برنج انداختن؛ و آسانگیرى و ضد آن سختگیرى؛ و برکت داشتن و ضد آن بىبرکتى؛ و تندرستى و ضد آن گرفتارى؛ و اعتدال و ضد آن افزونطلبى؛ و موافقت با حق و ضد آن پیروى از هوس؛ و سنگینى و متانت و ضد آن سبکى و جلفى؛ و سعادت و ضد آن شقاوت؛ و توبه و ضد آن اصرار بر گناه؛ و طلب آمرزش و ضد آن بیهوده طمع بستن؛ و دقت و مراقبت و ضد آن سهل انگارى؛ دعا کردن و ضد آن سرباز زدن؛ و خرمى و شادابى و ضد آن سستى و کسالت؛ و خوشدلى و ضد آن اندوهگینى؛ مأنوس شدن و ضد آن کناره گرفتن؛ و سخاوت و ضد آن بخیل بودن. پس تمام این صفات (هفتاد و پنجگانه) که لشکریان عقلند جز در پیغمبر و جانشین او و مؤمنى که خدا دلش را بایمان آزموده جمع نشود اما دوستان دیگر ما برخى از اینها را دارند تا تدریجا همه را دریابند و از لشکریان جهل پاک شوند آنگاه با پیغمبران و اوصیاءشان در مقام اعلى همراه شوندو این سعادت جز با شناختن عقل و لشکریانش و دورى از جهل و لشکریانش بدست نیاید خدا ما و شما را بفرمانبرى و طلب ثوابش موفق دارد. 📚اصول کافى-ترجمه مصطفوى، ج1، ص: 24 _____________ ✅ کانال نجات از گناه @nejatazgonah