آتش مال حرام
شخصی در مجلسی مشغول سحر و جادو بود،فرزند شیخ که در آن مجلس حضور داشت نقل می کند که :
من جلوی کار اورا گرفتم،جادوگر هر چه کرد،نتوانستت کاری انجام دهد،سرانجام متوجه شد که من مانع کار او هستم و با التماس از من خواست که:
“نان مرا نبُر” .
سپس قالیچه ای گرانبها به من داد.قالیچه را به خانه بردم،هنگامی که پدرم آن را دید فرمود:
این قالیچه را چه کسی به تو داده است که از آن دود و آتش بیرون می آید؟! زود آن را به صاحبش بازگردان
✅
eitaa.com/nekoogooyan
✅
telegram.me/nekoogooyan