🔹 این روزها در آستانه سالگرد انقلاب، بازار بررسی پیشرفتهای انقلاب اسلامی، و بعضاً مقایسه آن با دیگر کشورها داغ است.
اما در هر کار مقایسهای و آماری، که بین ایران و کشورهای غربی ارائه میشود، باید موارد زیر را به صورت پیشفرض در نظر گرفت:
1⃣ تمدن امروز غرب، لااقل بیش از سیصد سال قدمت دارد،
و انقلاب ما تازه حدود چهلوچند سال است که برپا شدهاست،
و بنابراین آنها برای تمرین نظامسازی و بهینهسازی ساختارهایشان، فرصتی بسیار بیشتر از ما داشتهاند.
2⃣ تمدن غرب، غالباً یک تیم یکپارچه و همافزا بودهاست،
و کشورهای غربی، حتی در مقاطعی هم که دچار درگیریهای درون تمدنی شدهاند، در مبانی، مقوّم و تقویتکنندهی یکدیگر بودهاند،
اما انقلاب اسلامی ایران، از همان ابتدای کار تا اکنون، تحت شدیدترین و بیسابقهترین جنگهای فرهنگی، روانی، امنیتی، اقتصادی، و نظامی ابرقدرتهایی بودهاست که اساساً به دنبال حذف ریشهای و نابودی ایدئولوژی آن بودهاند.
3⃣ تمدن غرب، صدها سال، منابع مادی و انسانی بقیه کشورها (و از جمله کشور ما) را غارت کرد،
میلیونها آفریقایی و سرخپوست، و دیگر ملتها را به بردگی گرفت و از نیروی کار مجانی ایشان استفاده کرد،
و با این مال حرام، اینگونه پایههای ثروت و قدرت مادی خود را مستحکم ساخت.
با چنین منابع ارزان، هنگفت، و پایانناپذیری، هم رفاه دنیاییاش را تامین کرد،
و هم آزمایشگاه و دانشگاههای مجهز دایر کرد، و از دل آن پیشرفتهای امروزش را رقم زد،
روالی که امروز هم (با اندکی تفاوت ظاهری) همچنان ادامه دارد،
اما جمهوری اسلامی ایران، به هیچ کشور و ملتی دستدرازی نکرده، و فقط به داشتههای خود تکیه کردهاست.
4⃣ ارکان تمدنی غرب، با غرایز انسانی هماهنگ است،
و تمدن غرب، برای تحقق اهداف مادیاش، بر غرایز انسان سوار شد،
وقتی مبانی و اهداف حرکتی، با غرایز انسان هماهنگ باشد، حرکتش با اصطکاک کمتری انجام میشود،
اما انقلاب اسلامی، فطرت انسانی را هدف گرفتهاست، و برای پیشبرد اهدافش به بیدارسازی فطرت انسانها نیاز دارد،
و این مسئله، خصوصا در حضور طوفان غرایز و سیل اومانیسم و مادیگرایی، که رهآورد تمدن غالب، یعنی غرب بودهاست، حرکتی همراه با اختلال و کندی را نتیجه میدهد.
🔹 بنابراین یادمان باشد، امروز، غرب به هرکجا که رسیده، و ما هرکجا که هستیم، با وجود چنین زمینههایی بوده و هست.