🚨 تحلیلی از علّت برخی رفتارهای متشابه ولیّ در مواجهه با مسئولین غیرانقلابی؛ از «تمجید از برخی ها تاسپردن برخی مسئولیتهای غیرکلیدی »
0⃣ مقدمه: یکی از سؤالات مهم و مبتلابه درباره چگونگی رفتار ولی با منافقان و مریضدلان سیاسی، این است که چرا در حالی که ولیّ همواره با ارائه شاخصههای نفاق و شاخصههای غیرانقلابی بودن، به مردم کمک میکند تا مسئولین غیرانقلابی یا منافق را بهتر بشناسند، اما در عین حال، گاه با رفتارهای متشابهی، از برخی مسئولین غیرانقلابی تعریف میکنند و یا برخی مسئولیتها را به آنها میسپارند؟ بهطور کلی چرا نفاق منافقین و چهرهی واقعی برخی مسئولین غیرانقلابی توسط ولیّ «مخفی» نگاه داشته میشود؟
1⃣ سیره سیاسی پیامبر(ص) در پوشاندن ماهیت غیرانقلابی برخی افراد: خداوند متعال در سوره مبارکه توبه، به ماجرای برخی اصحاب غیرانقلابی پیامبر(ص) اشاره میفرماید که علی رغم تأکید پیامبر(ص) برای حضور در میدان جنگ، از ایشان اجازه خواستند تا در جنگ حاضر نشوند. درحالیکه اجازه ندادن پیامبر(ص) به آنان و تخلف احتمالی آنان از این دستور، میتوانست ماهیت غیرانقلابی و منافقانه آنان را عیان سازد، اما ایشان برخلاف برخی سیره قبلی، در این مورد به آنان اجازه دادند تا در میدان جهاد حاضر نشوند. خداوند متعال در پی این واقعه آیاتی نازل فرمودند:
2⃣ «عفا اللَّهُ عنْك لِمَ أَذِنْتَ لهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبِينَ؛ خداوند تو را ببخشد! چرا پيش از آنكه راستگويان و دروغگويان را بشناسى، به آنها اجازه دادى؟!» (توبه/۴۳) تعبیر «عَفَا اللَّهُ عَنْكَ» در این آیه شریفه (برخلاف معنای لغوی آن) به فرموده علامه طباطبایی دعا به جان پيغمبر است؛ و به فرموده آیت الله جوادی آملی این تعبیر از باب «تحبیب» است و به معنای «سهلاً و مرحباً».
3⃣ در واقع خداوند با این تعبیر «سعه صدر» فوق العاده پیامبر(ص) را تحسین کند. گویی خداوند به پیامبر(ص) با زبانی به ظاهر عتاب آلود ولی در واقع تحسین برانگیز میفرماید: «بس است دیگر! چقدر سعه صدر! چرا به آنها اجازه دادی تا به جنگ نیایند؟ عذر آنها را نمیپذیرفتی، تا وقتی خودشان با وجود ادعاهای قبلی به میدان جنگ نیایند، ماهیت نفاق آلودشان بر همگان معلوم شود.» علامه طباطبایی دلیل این معنا را چهارمين آيه بعد از آيه مورد بحث میدانند که خداوند کار پیامبر (ص)در اجازه دادن به آنان را تأیید میفرماید:
4⃣ «لَوْ خَرَجوا فيكمْ ما زادوكمْ إِلَّا خبالًا وَ لَأَوْضَعُوا خِلالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَ فِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ؛ اگر آنها همراه شما به سوى ميدان جهاد حركت مىكردند بر قدرت رزمى شما نمىافزودند و جز خيانت خاصيّتى نداشتند و [منافقانه] در سپاه نفوذ مىكردند و به تفرقه انگيزى و فتنه جويى مىپرداختند. آنها در بين سپاه شما جاسوسانى دارند.» (توبه/۴۷) ایشان در این باره میفرمایند: «از اين آيه بر مىآيد كه اذن ندادن آن جناب فى نفسه«مصلحت» نداشته، بلكه «مصلحت» اذن دادنش بيشتر بوده؛ زيرا اگر اذن نمىداد و منافقين را با خود میبرد، بقيه مسلمانان را هم دچار فساد افكار مىكرد،و هم اتحاد آنان را مبدل به تفرقه مىنمود. پس، «اصلح» همين بود كه اجازه تخلّف بدهد تا با مسلمانان به راه نيفتند...
5⃣ چون همه مسلمانان داراى ايمان محكم نبودند. بعضى از ايشان ايمانشان سست و دلهايشان مريض و مبتلا به وسوسه بود. اين دسته گوشهايشان بدهكار سخنان فريبنده آنان و آماده پذيرفتن وسوسههاى آنان بود. همه اينها در صورتى بود كه منافقين رودربايستى میكردند و با مسلمانان به راه مىافتادند. و اگر صريحا اعلام مخالفت مىكردند و علناً فرمان آن حضرت را عصيان مىنمودند كه خود محذور بزرگ ديگرى داشت،و آن اين بود كه علاوه بر ايجاد دودستگى روى ديگران در نافرمانى باز مى شد.»( المیزان؛ ج۹، ص۲۸۵)
6⃣ دو مصلحت مهم در پوشاندن نفاق منافق توسط ولیّ: از نظر جناب علامه، «مصلحت»، تعیینکنندهترین عامل در برخی رفتارهای متشابه ولیّ است. به عبارت دیگر در برخی موارد برای گرفتن یک تصمیم، باید مؤلّفههای متعدد پیرامون یک موضوع را در نظر گرفت و سپس تصمیمی که «اصلح» بوده و به «مصلحت» جامعه اسلامی نزدیکتر است را اتخاذ کرد.علاوه بر اینکه در برخی موارد همچون «تعریف از افراد» و یا «سپردن برخی مسئولیت ها به آنان»، ممکن است این کار دلایل «تربیتی» نیز داشته باشد. به این معنا که شاید این مریضدلان و منافقان با مشاهده اینگونه رفتارهای بردبارانه ولیّ، به خود بیایند و دست از خیانت ورزیشان بردارند و به دامان انقلاب بازگردند.
7⃣ بنابراین،خاصیت اصلی متشابهاتی از این دست، حداقل دو چیز است:«جلوگیری از فساد بزرگتر و فتنهانگیزیهای بیشتر»و«مدیریت روانی فرد برای بازگشت احتمالی او به دامان انقلاب»