دوم: عدالتى كه در ميان مردم است، از ادا كردن حقوق و رد امانات، و انصاف دادن در معاملات، و تعظيم بزرگان، و احترام پيران، و فرياد رسى مظلومان و دستگيرى ضعيفان.
و مقتضاى اين قسم از عدالت، آن است كه: آدمى به حق خود راضى بوده و ظلم به احدى روا نداشته باشد، و به قدر استطاعت و امكان، حقوق برادران دينى خود را بجا آورد، و بداند كه هر كسى را از جانب پروردگار حقى لازم است، و به اداى آن بشتابد. و در حديث «نبوى» وارد شده كه: از براى برادران مؤمن بر يكديگر سى حق است كه آدمى برىءالذمه نمىشود مگر با بجا آوردن آنها، و يا آنكه از او عفو نمايد و از تقصير او در اداء حقش در گذرد.
(پس عدالت ميان همنوعان را می توان همان آداب معاشرت و رعایت حقوق شهروندی دانست که مهترين آنها همان 30 موردی بود که در کلام پيامبر بدان اشاره شد.)