🔖
این مردم همه چی رو بزرگ میکنن!
همین چند روز پیش بود که اومده بودن ساری. منم که از همه جا خسته و ناامید برای کارم نامهای نوشتم و به اتفاق پدر و مادرم رفتم ساری تا نامه رو به ایشون برسونم. دیدیم توی خیابون پره از آدم هایی که دارن نامه مینويسن. کلی خنديديم و گفتیم کجابود این نامهها رو بخونن، یه نفت و یه کبریت کارشونو میسازه.
مادرم اصرار داشت بریم توی مصلی و ایشون رو از نزدیک ببینیم. گفتم:" برای چی میخوای بری، خودشون رو میخوایم ببینیم چیکار، فرضا هم که واجب باشه، واجب کفاییه. ببین چه جمعیتی اومده، ما دیگه نیاز نیست بریم."
مامانم رفت یه دوری بزنه تا بابام رو که نمیدونستیم الان کجاست پیدا کنه. دیدیم برگشته و داره با هیجان تعریف میکنه که یه خانمی رفته بوده داخل مصلی و ایشون رو از نزدیک دیده. خانمه میگفت چه نوری داره، چهرهاش نورانیه. مامانم داشت تعریف میکرد و منم خندیدم و گفتم:" ای بابا! این مردمم همه چی رو بزرگش میکنن."
اما ای دل غافل اون منم که همیشه عقبم، همیشه از همه چیز جا میمونم.
امروز (روز اعلام شهادتشون) دیدیم برام پیامک اومده درخواست شما ثبت شده 😭😭😭
#روایت_جمهور
|
@mabnaschoole |