جزئيات سقوط هواپيماي حامل شهيد محلاتي و يارانش، از زبان يك خلبان ايراني
هواپيماي فرند شيب در زمان فاجعه
هواپيماي حامل آيت الله شهيد محلاتي و هيأت همراه كه همگي از نمايندگان مجلس و قضات عالي رتبه ي دادسراي نظامي بودند ، به خلباني سرهنگ درويش ، بعداز پشت سر گذاشتن شهرستان ايذه ،درنزديكي اهواز در حال پرواز بودند كه دو فروند ميگ عراقي،مجهز به موشك هاي مدرن هوا به هوا ،برروي فركانس فرند شيب مي روند و با لهجه انگليسي ـ عربي خود ، به خلبان هواپيما اخطار مي دهند كه بي دردسر به همراه آنان به سوي عراق بروند.(اين اطلاعات گويا از طريق درويشي به برج مراقبت منتقل شده است.)
درويش خلبان شجاع و وطن پرست ايراني ، بدون توجه به اخطار دشمن ، هم چنان به راه خود ادامه مي دهد . عراقي ها اين بار از راه ديگري وارد مي شوند و خطاب به او مي گويند:شما و ساير خدمه پرواز در امان هستيد . ما پناهندگي شما به هر كشور آزادي دردنيا را تضمين مي كنيم ، تكرار مي كنيم: ما با شما هيچ كاري نداريم ،هدف ما مسافران شماست .دراين جا درويش متوجه مي شود كه عوامل خود فروخته داخلي يا همان ستون پنجم ،دقيقاً آمار و اسامي سرنشينان را به دشمن اطلاع داده اند. آخر ، ايشان تا آن لحظه ،داشته دشمن را متقاعد مي كرده كه اين هواپيما ، مسافربري و غير نظامي است و واقعاً هم آن هواپيما غيرنظامي بود و اين مسأله از روي رنگ هواپيما نيز مشخص بود، چون در آن ايام ، تعدادي از هواپيما ، صرفاً براي مقاصد غيرنظامي و شخصي پيش بيني شده بود؛مانند هواپيمايي ساها كه همه نوع هواپيما دارد.علاوه بر آن ، فرند شيب كلاً هواپيما مسافربري است و هيچ نقشي نمي توانست ـ و نمي تواند ـ در نبردهاي هوايي داشته باشد، ولي همان طور كه گفتم ، دشمن از طريق وطن فروش ها متوجه شده بود كه مسافران آن هواپيما آدم هاي معمولي نيستند.
درويش ، بعد ازآگاهي از نيت پليد دشمن ، مراتب را با حضرت آيت الله محلاتي در ميان مي گذارد و تصميم نهايي را به ايشان واگذار مي كند.دراين جا مجبورم به نكته اي مهم اشاره كنم: طبق مقررات ، هر مقام عالي رتبه اي كه سوارهواپيما شود ، بدون در نظر گرفتن مقامش در داخل هواپيما ، تصميم گيرنده همان فرمانده هواپيماست . به نظرم مشورت درويش و واگذار كردن تصميم نهايي به آيت الله شهيد محلاتي ، حاكي از احترامي است كه اين خلبان به نظر نماينده امام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي گذاشته است . دوم اين كه درويش به هنر خلباني خود واقف بوده است كه حتي در صورت شليك موشك از سوي دشمن ، قادر به كنترل هواپيما خواهد بود(اين نظر شخصي من است ). سرانجام شهيد محلاتي در پاسخ مي گويد: ما شهادت را به تسليم شدن در مقابل دشمن بعثي ترجيح مي دهيم. و خلبان شجاع ، همان كاري را مي كند كه بايد مي كرده است...
هواپيما ، بدون توجه به اخطارهاي مكرر دشمن به راه خود ادامه مي دهد . صداي تلاوت قرآن مجيد ، يك صدا از داخل هواپيما به گوش مي رسد.در اين هنگام ، دشمن زبون اولين موشك را شليك مي كند... به گفته شاهدان عيني كه از پايين شاهد ماجرا بوده اند ، با اولين شليك ، بال چپ هواپيما كنده مي شود. خلبان ، با مهارت تلاش مي كند هواپيما را در جايي مسطح فرود آورد . جنگنده عراقي ، با مشاهد شجاعت و مهارت خلبان ايراني ، مجبور مي شود دومين موشك خود را هم به سوي هواپيماي آسيب ديده ، شليك كند. با برخورد موشك ، هواپيما چند تكه شده ومسافران از آن ارتفاع به سوي زمين روانه مي شوند و در حقيقت به آسمان پر مي كشند... .
منبع: ماهنامه شاهد ياران، شماره ۵۵