#خاطره:
زهرا مصطفوی(دخترامام ره): من ۱۵ ساله بودم که مرحوم آقای اشراقی داماد ما شده بودند😁 یک روز ما منزل ایشان دعوت داشتیم همین جور که من و امام با هم وارد شدیم دیدم آقای اشراقی دارند به استقبال ما میآید ما در یک باغچه ای داشتیم حرکت میکردیم😌 من به امام گفتم سلام بکنم آقا گفتند واجب نیست من هم روم نشد که سلام نکنم و ازداخل باغچه رد شدم که با آقای اشراقی روبرو نشوم.
✨ فاطمه طباطبایی (عروس امام ره): امام صحبت بی مورد زنها با نامحرم را ضرورت نمیدیدند مثلاً در خانه خودشان وقتی که یکی از نوههای پسرشان مکلف می شد دیگر با آنها در یک اتاق نمینشستیم البته جالب اینجاست که وقتی ما نزد ایشان بودیم نمی گفتند که ما از اتاق بیرون برویم بلکه به او میگفتند بیرون برود یا اگر من پهلوی ایشان بودند و نوه مکلف شده شان که مثل پسر خودم بود میخواست وارد اتاق شود می گفتند کسی اینجا هست😄