+ از خانه که آمد بیرون، کیسه ای همراهش بود..میرفت سمت باغ ها.. علی باغبانی میکرد برای اِمرارِ مَعاش خودش و کمک به فقرا..🌱یکی به بارِ همراه امام اشاره کرد و گفت: یاعلی! چه چیزی همراه داری؟🤔
علی نگاهی به بارش کرد و لبخندزد:
- درخت خرما،ان شاءلله.
نگاه مرد قفل ماند روی لبخند لب و چشم امام وبعد از لحظه ای پرسید:
- درخت خرما؟😳
امام باهمان لبخند از کنار مرد گذشت.
+ چندسال بعد ،یک نخلستان پاسخ سوالش شد.🌴هسته های خرمایی که امام هر بار می برد و می کاشت و گاهی کنارش دورکعت نمازمیخواند..
شاید خرماهایی که الان درمدینه ازدست شیعیانش میخوری،خرمای نخل هایی باشد که علی به ثمر نشانده است.🙃هنوزهم همه مهمان سفره باکرامت ومحبت اویند..
﴿بحارالانوار،جلد۹،صفحه۵۹۹﴾
🌀✨🌀✨🌀✨🌀✨🌀✨🌀
+امیدثمره دهنده امروز است؛حتی اگر هسته ای باشدبرای سالهای بعد ..
امید رمز حرکت به سمت آینده ی نورانی است.شاید فرصت نشود که خودت از ثمرکارهای مخلصانه ات برداشت کنی؛اماهمیشه شیعیانی هستند که کامشان به خرمای نخل های کاشته شده به دست توشیرین میشود.😌
علی وار بار آینده را به دوش بکش..
درخت ظهور دارد به ثمر مینشیند.ازقافله امام جانمانی..
📚برگرفته از ڪتاب"پــــــــــدر" | ✍
به قلمِ نرجس شکوریان فر
#غدیر
#امیرالمومنین
-----•••🕊•••-----
@nimkatt_ir
-----•••🕊•••---