از سنت‌هایی که عملی از پدر آموختیم، چراغانی برای اعیاد بود. از روزی که در خاطرم می‌آید، همیشه یک ریسه بیرون خانه نصب بود و اعیاد و میلادها روشن می‌شد. بارها شده بود پدر سفر بود یا دیر خانه می‌رسید. دم غروب تماس می‌گرفت و تاکید می کرد که ریسه‌ را روشن کنیم. به الگوگیری از پدر اینجا ریسه خریده‌ام و مناسبت‌ها روشن می‌کنم. هرچند کوچک است... امیدوارم ببینند و بپذیرند... 😭📿✨ نهج‌البلاغه علی سلام‌الله‌علیه - امام اولم - هم جز کتبی بود که نتوانستم در سفرهای قبل نیاورم. رفیق مؤمن داشتن چه نعمت و رحمت بزرگی است. دبیرستانی بودم که یکی از سالروزهای تولدم، هدیه گرفتمش. فردا تولد کسی است که غیر از تمام صفات منحصر به فردش، هم «مرد» بودن را هم «پدر» بودن را، عملی، به کل بشر آموزش داده است. این دو صفت را در بین کلمات این کتاب بی‌نظیر، بارها پیدا خواهید کرد. کتابی‌ که یک روز به خودم آمدم دیدم، نخواندمش تا بحال! شرمنده شدم. گذاشتم در سجاده‌ام و خودم را موظف کردم بعد از هر نماز دو صفحه بخوانم. خواندم و الحمدلله یک روز به اتمام رسید. مثل نامه ۳۱ را که به پسرشان نوشت اما فرمود، برای همه جوانان می‌نویسم... @ninfrance