‌﷽ ✍دلنوشتـهِ یک مـعلّم: 🔷معلم امسـال خسته است، زیرا که در کلاس حضـور ندارد و لبخند دانش آموزانـش را پس ازیادگیری در چـهره شان نمی بیند. 🔷او خسـته است، زیرا برق شادی را در چشمان دانش آموزانـش بعد از نمـره ۲۰ نمی بیند. 🔷او خستـه است، زیرا هیـاهو و شادی دانش آموزانش را در پایان کلاس درس نمـی بیند. 🔷او خسـته است، زیرا نمی داند علت غیبت دانش آموزش در کلـاس چیسـت. 🔷او خسـته است چون از دیدن چهره خسـته و به ظاهر سرحال همکارش مـحروم است . 🔷او خسته اسـت چون به جای یک فریاد بلند در کلاس و برقراری نظـم باید بارها کلمه «چت ممنوع» را تایپـ کند تا بتواند نظم را در آمـوزش آنلاین برقرار کند. 🔷او خستـه است چرا که زمان و مکان خاصی در تدریـس ندارد. 🔷او خسـته است چرا که در خانه باید کلاس درسی برقرار کندکه هیچ صـدایی نظم کلاسش را به هم نزند. 🔸او خـسته است، خسته از درد انگشت و دستانش، خسـته از درد گردن و چشـمانش و خسته از سردردهایش. 🔸او خسـته است، خسته از این که چه راهی بکار گیرد تا عملکرد بهتری بدسـت آورد. 🔸معلم امسـال غیر از خستگی نگـران است و نگرانی هایش بیشتر از سال های گذشته است. 🔸او نگران اسـت، نگران دانش آموزی که اصلا گوشی ندارد تا آنلایـن باشد. 🔸او نـگران است، نگران دانش آموزی که باید منـتظر پدر باشد تا از سـرکار بیاید تا بتواند آنلاین باشد. 🔸او نگران اسـت، نگران دانش آموـزی که بچه طلاق است و در کنار مادربزرگ و پـدربزرگ باید آنلاین شـود. 🔸او نگران اسـت، نگران اینکه آیا تلاش هایـش نتیجه رضایت بخشی دارد؟ 🔸او نگران اسـت، نگران اینکه ساعـت ها آموزش آنلاین با یک ساعت حضور در کلاس برابری نمی کند.. او نگــران اســت، نگــران....".