سنگین شده‌ است. وزنم را آوردم پایین از کمر درد. دوازده سال پسر یک جا بنشیند بی حرکت میدانی چقدر تپل میشود؟ نوش جانش البته. دلم برای مادرش داغ است. دیروز میگفت وقت تعویض ببخشید نمیتوانم یک پایش را هم بلند کنم. میگفت افتادم به گریه، امیر بی اختیار خودش را خیس کرد. رو زد به زن همسایه، خانمم. نمیشود که به طفل معصوم غذا ندهیم...