در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: جبهه الحاضر که بودیم وقت ناهار هرکس که می‌توانست خودش را به سفره ناهار یا شام می‌رساند. بچه‌های با صفایی بودند که وقتی دور هم می‌نشستند حال و هوای بی نظیری بین دوستان ایجاد می‌شد. محمود هم خودش را به سفره می‌رساند. وقتی می‌آمد با شوخ طبعی بی نظیری که داشت، جمع ما را گرم می‌کرد. گاهی از شوخی هایش آنقدر می‌خندیدیم که ریسه می‌رفتیم.آن ایام موقع ناهار و شام به ما نوشابه‌های پپسی هم می‌دادندبرخی دوستان معتقد بودندکه این نوشابه‌ها تحت مالکیت صهیونیست‌ها است و استفاده از آن به نوعی حمایت مالی از اسرتئیل محسوب می‌شود. آن‌ها تاکید می‌کردند پول این نوشابه‌ها تبدیل به گلوله می‌شود و به قلب مسلمانان فرو خواهد رفت. برای همین خودشان نمی‌خوردند و به دیگران هم توصیه می‌کردند از آن‌ها استفاده نکنند. محمود با اینکه با نظر آن‌ها موافق بود، گاهی سر به سرشان می‌گذاشت و وقتی سر سفره می‌آمد، به یکی از همسفره ای‌ها می‌گفت: «داداش! یکی از اون پپسی‌های اصل اسرائیلی رو بده!». آن را می‌گرفت و دربش را باز می‌کرد و سر می‌کشید و بعدش یک «سلام بر حسین!» بلند می‌گفت. بعدش هم خنده کنان می‌گفت: «چه حالی می‌دهد نوشابه اسرائیلی بخوری و آخرش بگویی سلام بر حسین علیه السلام!». با این حرف‌ها آنقدر ما را می‌خنداند که نمی‌فهمیدیم کی غذایمان را خوردیم. ‏‪| يجاهدون في سبيل الله ولا يخافون لومة لائم | 💡شبکه نفوذ | سیدفخرالدین موسوی 🆔@nofoz_shenasi👈عضو شوید ♦️آرشیو پرونده ها (اینجا) https://eitaa.com/parvandeha