✳️
مــادر شهیدان هـادی و رضـا قنـبـری:
پسرها هر دو بسیجی وارد جبهه شدند و بعدها رضا پاسدار شد. یادم هست یکبار با بچهها سر سفره غذا بودیم که رادیو اعلام کرد به جبههها بروید. بچهها تازه از منطقه برگشته بودند. تا اعلام کردند؛ همانطور که قاشق به دست بودند، گفتم:
«
پاشـید ننه! حرکت کنید؛ برگردید جبـهه.
غذا هم نخـورید؛ بــروید.»
👈
چون امام اعلام کرده بود، باید زود اطاعت میکردند... وسط غذا خوردن گفتم بلند شوید و بروید. سفره را در زیر زمین پهن میکردیم معمولاً. فکر کنم آبگوشت داشتیم آن روز...
🔸 هــادی بارها به من گفته بود که:
«چون تو راضی نیستی، من شهید نمیشوم؛
واِلا تا حالا باید بارها شهید میشدم.»
آنقدر این حرف را تکرار کرده بود که دستهایم را بالا بردم و گفتم:
«خدایا! اینها مال تو هستند؛ آرامش ندارند.
اگر میخواهی آنها را ببری خودت میدانی.»
🌹
یک هفته بعد، هــادی شهید شد.
🔸 رضــا هم بارها شوخی و جدی عنوان میکرد که:
«دوست دارم روز شهادتِ من یا اربعین باشد یا شهادت امام حسن مجتبی ع.»
شهادت هــادی/ عاشورای 61
شهادت رضــا/ بیست و هشت صفر 64
🔻 مزار متبرک شهیدان:
قطعه 26 ردیف 35 بالای مزار شهید پلارک
📝
وصیت شهید رضا قنبری :
بترسید از اینکه هر هفته نامه اعمال ما دو مرتبه پیش امام زمان(عج) باز می شود. نکند خدای ناکرده امام زمان(عج) از دست ما ناراحت و شرمنده شود…
#شهیدانه
| يجاهدون في سبيل الله ولا يخافون لومة لائم |
💡شبکه نفوذ | سیدفخرالدین موسوی
🆔
@nofoz_shenasi👈عضو شوید
♦️آرشیو پرونده ها (اینجا)
https://eitaa.com/parvandeha