سفرنامه لبنان
قسمت سیام
«هیچ...»
امروز را جنوب لبنان بودیم؛ صور، نبطیه و...
۲۰، ۲۵ کیلومتری مرز فلسطین اشغالی.
حال و هوای عجیبی بود.
شهر ها خالی از سکنه و جاده ها بدون هیچ رفت و آمدی...
گهگاهی چند ماشین UN و خیلی خیلی کم هم ماشین شخصی.
همراهان تمام مسیر بین شهر ها را با سرعت ۱۳۰ کیلومتر و بیشتر رانندگی میکرد. میگفت پهپادها سرعت های زیر ۸۰ کیلومتر را راحت هدف گیری میکنند.
شهرها فقط خالی از سکنه نبود، خانهها سوخته و ساختمان ها در هم پیچیده و ماشین ها مچاله شده... نمیدانم چه بگویم.
نمیدانم چه بنویسم.
با خودم فکر میکردم خودم را میتوانم به مرز فلسطین برسانم، اصلا برسانم که چه بشود؟ گیرم خودم را رساندم بعدش چه؟
▫️چقدر بد است که احساست این باشد که «هیچی، هیچِ هیچ هستی». اصلا هستی؟!
🔻نقطه؛ ویرگول | سید جلیل عربشاهی
@haghirossadat