اول شب بود اما ترس فردا داشتند دست و پا گم کرده بودند و تماشا داشتند اقتدای این جماعت بر امامی دیگر است طول دادم سجده چون، قصد فُرادا داشتند بی جهت بار اضافه با خودت این جا میار نامه هایی را که صدها مهر و امضا داشتند مردمانی که به آنی خویش را منکر شوند مانده ام ما را! چرا بر آمدن وا داشتند اول صبحی رجزهای حماسی شان بلند اول مغرب چو زن ها خوف فردا داشتند دست دشمن داده یکسر این شیوخ بی وفا لشکری را به نام دوست برپا داشتند این علی نشناس های کوفه را بشناس، آه مردمی را که به گردن خون مولا داشتند بد، هواییِ غنیمت های جنگی گشته اند از همان اول، به دل ها نقشه گویا داشتند نقل محفل هایِ شان حرف از کنیزی بردن است گرگ هایی که به لب ذکر خدا را داشتند! @nohe_sonnati