فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این روزها قدر آدم‌ها و زندگی را بیشتر می‌دانم. لحظه‌ها برایم غنیمت‌اند و آدم‌ها برایم نعمت. شبیه به بیگانه‌ای که از جزیره‌ی دورافتاده‌ای بازگشته، سرم درد می‌کند برای یک زندگی آرام و معمولی، سرم درد می‌کند برای آب دادن به گل‌ها، برای بیرون رفتن و قدم زدن، برای ملاقات آدم‌ها، برای حرف زدن... این روزها بیشتر از هر چیزی، معمولی‌ها آرامم می‌کند، نه افراط می‌خواهم نه تفریط، نه خاص می‌خواهم، نه منحصر بفرد، دلم یک جهان معمولی می‌خواهد با آدم‌های معمولی. دلم می‌خواهد هر صبح که چشم باز می‌کنم نور آفتاب، چشمانم را اذیت کند، یاکریم‌ها پشت پنجره خودشان را برانداز کنند و بچه‌ای برای رفتن به شهربازی، تمام کوچه را روی سرش گذاشته‌باشد. دلم می‌خواهد همه چیز معمولی باشد. دوست دارم خودم را در دل یک زندگی معمولی و آرام رها کنم و سخت نگیرم به رابطه‌ها و آدم‌ها. تازه فهمیده‌ام که آد‌م‌ها بد نیستند...