اسفند نزدیک است قالی را وسط حیاط پهن کرده ام کف های سفید رویش تاب میخورند و منی که در آفتاب نیمه جان پاچه را بالا زده ام و به سمت فرچه خیز برمیدارم قرار است میثاق من با قالی یادآور قالی شستن بچگی هایم باشد زمانی که بیشتر آب بازی میکردم زمانی که مادر از دستم حرص میخورد زمانی که حس خوب داشت دنیا