ما! غمگینانِ به دنبال اندکی شادی، ما! بی‌خبرانِ به دنبال خبرهای خوب و تشنگانی که در پی سراب می‌دوند... هربار حس کردیم زندگی را میان مشت‌هامان گرفته‌ایم، مثل ماهی از دست‌هامان سُر خورد و ما ماندیم و دست‌هایی خالی و ذهنی خسته که آنقدر دویده و به سراب رسیده که دیگر آب را هم باور ندارد...