📛😳📃😢📛
#آقانجفی_قوچانی
#سیاحت_ݟرب
#قسمت_سیزدهم
😢با خود گفتم عجب رفیقی پیدا شد صد رحمت به آن تنهایی.
🤔پرسیدم: اگر به دو راهی رسیدیم راه منزل را میدانی؟
گفت: نمیدانم.
گفتم: من تشنه شده ام در این نزدیکیها آب هست؟
گفت نمیدانم.
گفتم منزل دور است یا نزدیک؟
گفت نمیدانم.
گفتم هستی، با دانایی یکی است، پس چرا نمیدانی؟
گفت همین قدر میدانم که همچون سایهی تو از اول عمر ملازم(همراه) تو بوده ام و از تو جدایی ندارم مگر آنکه به توفیق خدا تو از من جدا شوی.
با خود گفتم گویی این همان شیطان است که به وسوسههای او در دنیا گاهی به خطا افتادهام، به عجب دشمنی گرفتار شده ام. خدایا رحمی! 😟
من جلو افتادم و او به فاصله ده قدمی از دنبال میآمد و راه کتل و سر بالایی بود.
رسیدم به سر کوه، جهت رفع خستگی نشستم و آقای جهالت به من رسید،
گفت معلوم میشود خسته شده ای، الساعه پنج فرسخ راه را برای تو یک فرسخ میکنم که زودتر به منزل برسی. گفتم معلوم میشود معجزه هم داری با این نادانی!😏
گفت بیا تماشا کن به سفیدی راه که چطور قوسی و کمانه شده است که به قدر پنج فرسخ طول دارد.
و تو این قوس را که به منزله زه کمان است ملاحظه کن که چقدر مختصر و کوتاه است. در علم هندسه روشن است که قوس هر چه از نصف دایره بزرگتر باشد وتر او کوتاهتر گردد و ما اگر بیراهه را از خط وتر این قوس برویم تا داخل شاهراه به قدر یک فرسخ بیش نیست ولکن خود شاهراه قریب پنج فرسخ است و عاقل، راه دراز را بر کوتاه اختیار نمیکند.
گفتم شاهراه با کثرت عابران شاهراه میشود، پس آن همه دیوانه بوده اند که راه دراز را اختیار کرده اند و حال آنکه عقلاً گفته اند ره چنان رو که رهروان رفتند.
گفت عجب بیشعور بوده ای تو، شاعر یاوه گو را از عقلاً پنداشته و خود را بر تبعیت او گماشته و حال آنکه بالعیان خلاف او را میبینی. و کثرت عابران که از آن را رفته، البته مال داشته، قبل و منقل داشته، بار داشته، زن و بچه داشته، ماشین داشته و و و... و این دره که در اول این وتر است مانع بوده که از این خط بروند و اما مثل من و تو، دو پیاده آسمان جل را چه مانع میشود که این راه مختصر و مفید را ترک کنیم.
من احمق شده، او را خیرخواه دانسته از آن دره سرازیر شدیم و از طرف دیگر بالا آمدیم. چیزی در همواری نرفته بودیم که دره دیگری عمیق تر پیدا شد و هینطور از آن دره به آن دره، همه پر از خار و سنگلاخ و درنده و خزنده، هوا به شدت گرم و زبان خشکیده و از خستگی از دهان آویخته، پاها همه مجروح و دل از وحشت لرزان و شماتت دشمن، چون آقای جهالت با استهزاء (تمسخر) به حال من میخندید.🤕
🆔
@barzakhe
💀🔥🔥👹🔥🔥💀