🌼 ✍جوان عابدى هنگام مرگ، خانواده خود را ديد كه گرد او حلقه زده اند و گريه مى كنند. پس رو به پدرش كرد و گفت: اى پدر، چرا گريه مى كنى؟ گفت: پسرم فراق تو و تنهائى خود را بياد مى آورم اشك از ديدگانم جارى مى شود. خطاب به مادرش گفت: مادرم، تو چرا گريه مى كنى؟ 😭گفت: گريه من به خاطر غم فقدان تو است. عمرى من و پدرت زحمت كشيديم كه عصاى دوران پيرى ما باشى، اكنون از ميان ما مى روى و ما را تنها مى گذارى. پس به همسرش گفت: چه چيزى ترا به گريه وا داشته است؟ گفت: اينكه نيكى ترا از دست مى دهم و به غير تو نيازمند مى شوم. آنگاه از فرزندانش پرسيد: شما چرا مى گرييد؟ گفتند: به خاطر يتيمى و خوارى پس از تو. پس جوان عابد به آنان نگريست و گريست. خانواده اش پرسيدند: تو چرا گريه مى كنى؟ پاسخ داد: شما براى خودتان مى گرييد، من هم بر خود مى گريم. 😭آيا چه كسى براى سفر طولانى كه در پيش دارم مى گريد؟ چه كسى به خاطر كمى زاد و توشه من اشك مى ريزد؟ چه كسى براى من در آن خانه خاكى و تنگ و تاريك قبر گريان است؟ چه كسى براى بدى اعمال و سوءحساب من مى نالد.؟ آيا در ميان شما كه عزيزترين افراد نسبت به من هستيد، و من نيز عزيزترين افراد نسبت به شما هستم، كسى هست كه براى وقوف من در مقابل پروردگار براى رسيدگى اعمال بگريد؟ اين بگفت، و آهى جانكاه كشيد و بمرد. 📚کتاب اثنی عشریه، ص٢۶٠ 🆔✨‌‌‌‌@noor133Qoran